این روزهای کورش جونم
سلام عزیزم .... نفسم .... نازنیم .... تاج سرم ....
پسر نازنیم خوبی؟خوش میگذره؟ خداروشکر
کورش جونم اول از همه از شما معذرت میخوام این چند روز نرسیدم به وبت سر بزنم امیدوارم بتونم جبران کنم
پرنسم دیروز (یکشنبه)ودوشنبه 2 تا کار جدید انجام دادی همیشه توی خونه دوچرخه سواری میکردی و بیرون که می رفتیم سه چرخه سوارت میکردم ولی اصلا علاقه بهش نداشتی تا دلت بخواد عاشق دوچرخه هستی دوشنبه دوچرخه بردیم بیرون تو کوچه سوارت کردم خیلی راحت این طرف وان طرف میکردی یه کمی هم پا زدی وخودت حرکتش دادی حسابی خوشت اومده اومد دیروز هم رفتیم فکر کنم فعلا برنامه اصلی ما دوچرخه سواری شما شده
دیشب با هم رفتیم بیرون تا شما ببریم خانه اسباب بازی دفعه اولت بود حسابی خوشت اومده بود چند تا خاله اونجا بودن وبابچه ها بازی میکردن همه جور بازی هم داشتن وشما هم با بچه ها وخاله ها بازی میکردی مشغول بازی بودی که من ار جلو چشمت دور شدم ببینم بهونه میگیری یا نه دیدم اصلا یادت نیست که با مامانت رفته بودی اونجا تقریبا2 ساعت اونجا بودی به هیچ عنوانی نمیخواستی بیای بیرون حسابی مشغول بودی اینم از کارهای شما
مثل همیشه من وبابا محمد
عاشقتیم