کورشکورش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

بهونه ی زیبای زندگی

مسافرت ودلتنگی

1391/2/1 12:32
نویسنده : مامان منا
302 بازدید
اشتراک گذاری

ناناز مامان بابت دیروز معذرت میخوام   دیروز حسابی مشغول بودم باید چمدون بابا محمد وخودمون می بستم اخه من وشما هم میریم خونه مامان لیدا و بابایی که تنها نباشیم خلاصه حسابی مشغول بستن چمدون وتمیز کردن منزل بودم شما هم فقط غر میزدی و بهونه  میگرفتی  بابا محمد هم اومد خونه از بغلش جدا نمیشدی تا از خودش جدات میکرد سریع گریه میکردی من فکر کنم  شما احساس میکنی چند روز بابا محمد پیشت نیست       همه کارم که تموم شد  سه تایی اماده رفتن شدیم  بابا محمد هم ناراحت بود که چند روز ما رو نمی بینه اخه ٢٠ روز کم نیست منم عکسات تو دوربین پاک نکردم تا بابا محمد هر موقع خواست ببینه  وای لحظه خداحافظی شد تو و بابا محمد همدیگه رو بغل کرده بودید      فقط یک موزیک ملایم میخواستید بابا محمد رفت من حسابی نگران بودم تا برسه شما هم جات عوض شده بود نمیخوابیدی تا ٤ صبح بیدار بودی بعد به زور خوابیدی منم نگران بابا محمد بودم گوشیشم خاموش بود  تا امروز نزدیک ظهر زنگ زد و گفت الان رسیدم خدارو شکر   خداجون همه مسافرها سالم به مقصد برسن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مینا
4 اردیبهشت 91 16:42
کوروش عزیزم نگران نباش تا 20 بشموری بابات می یاد تازه با کلی سوغاتی


من که بلد نیستم بشمرم حالا چیکار کنم؟