ارایشگاه
عزیزم می دونی قشنگی زندگی چیه ؟ اینه که تو ندونی یکی برای سلامتیت دعا میکنه البته 2 نفر دعا میکنن من وبابا محمد
پسر گلم میدونی امروز چی شد من وشما بیرون بودیم بابا محمد اومد دنبالمون بعد داشتیم میومدیم خونه که دیدیم ارایشگاهی که بابا محمد همیشه میره هیچ کس داخلش نیست بابا محمد از فرصت استفاده کرد شما برد ارایشگاه ولی من حالم گرفته شد دفعه اولت میری ارایشگاه دوربین نیاوردم خوب دیگه شما ببخشید تا برسیم خونه اول ازت عکس میگیرم واقای ارایشگر رفت شروع کن که موهات شونه کن شما بغض کردی ازمن پرسید چه مدلی بزنم گفتم کوتاه کوتاه مدل تیفوسی بزن که گریه شما در امد وای چیکار کردی وقتی به دنیا امدی انقدر گریه نکردی نه ببخشید وقتی به دنیا امدی اصلا گریه نکردی یک حیز جالب یادم امد برای گریه شما که اصلا گریه نکردی من تو کتاب خوندم کورش کبیر هم زمانی که به دنیا اومده اونم اصلا گریه نکرده به نظرم خیلی جالب خوب بریم سر اصل مطلب کجا بودم؟خلاصه حسابی سر و صدا کردی با یک فیلمی تموم شد اقا ارایشگر میگفت خیلی خوب بود بعضی بچه ها چیکار میکنن حریفشون نمیشیم همه لباست پر مو شد وقتی خواستیم از مغازه بیایم بیرون با اقای ارایشگر دست دادی وباهاش بای بای کردی اونم طاقت نیورد بوست کرد وقربون صدفت رفت و گفت انقدر از دست من گریه کرد حالا بای بای ودست میده الهی خودم فدای مهربونیات بشم بعد اومدیم خونه باید سریع میرفتی حمام اما من اول ازت عکس گرفتم بعد رفتی حمام . یک چیز جالب بگم مامان امشب دیگه بابامحمد کامل شدی که امشب خود بابا محمد گفت حالا میبنم چقدر شبیه من فدات بشم تو برای من عروسکی