مصدومیت شدید (خخخخخخخخخخخخخخخخ)
به نام خالق فروردین
همان که با خلق فروردینی ها مهربانی را بر دیگران تمام کرد
به نام تو که زاده ی فروردینی
به نام این همه احساس ....
سلام نازنیم ....
سلام کورش جونم چه حال واحوال ؟؟؟؟؟؟؟خوش میگذره ؟ خدارو صد هزار مرتبه شکر ....
عزیزم این روزها حسابی شیطنت میکنی وکارهای خیلی بامزه انجام میدی دیروز قبل از ناهار بابایی اومد دنبالت رفتی خونشون تا مامانی ببینی موقع ناهار صدات زدم اومدی ناهارت خوردی بعدبابا محمدمیخواست بره بیرون که من وشما هم دنبالش رفتیم خونه بابایی و مامان لیدا اونجا حسابی داشتی شیطنت وبازی میکردی بعد از 2 ساغت که بازی کردی خسته شده بودی برات شیر موز اوردم بخوری نگاهم ب دستت خورد دیدم یه کم پوست دستت رفته بهت گفتم کورش ب کجا خورده؟ تا بهت این حرف زدم حالا متوجه شدی دستت چی شده؟سریع دستت گرفتی وگفتی خونه بابایی ومامانی اینجوری شد رفتی خوابیدی دستت ثابت نگه داشتی بعد گفتی بیا برام ببند دیگه برات پانسمان هم کردیم واین دست تکون نمیدادی جالب بود تا اون موقع بدوبدو میکردی حریفت نمی شدم 5 دقیقه بشینی حالا خوابیده بودی تکون نمیخوردی
بابا محمد اومد تا دستت دید که پانسمان شده وشما هم خوابیدی تلویزیون می بینی شوکه شد که چی شده دیگه براش تعریف کردم بازم فکر نمیکرد انقدر شما شور زدی دیگه به هر فیلمی بود دستت باز کردم تا بابا محمد ببینه خیالش راحت بشه تا باز کردم دوباره دستت شروع کردی ب تکون دادن انگار نه انگار
حالا اومدیم خونه دوباره یادت افتاده رفتی دستت شستی و دستمال اوردی که دوباره پانسمان بکن درد دار تا دستت بستم سریع رفتی خوابیدی مثل کسی که مریض شده بازم هز جور بوده باز کردیم تا یادت بره
امروز دیگه نگفتی دستم ببند فقط نگاهش میکنی میگی درد دار
الهی من فدات بشم