پارک
کورش مامان امروز خیلی بهونه میگرفتی منم کارت کردم با هم رفتیم پارک نزدیک خونه مامان لیدا مثل همیشه بغلت کردم ولی شما بهت برخورد میخواستی نشون بدی مردی شدی ویه جورایی نشونم دادی میخواهی خودت راه بری منم دستت گرفتم با هم حرکت کردیم به پارک که رسیدیم اول بچه هارو دیدی بعد سوار سرسر شدی البته منم یه کوچولو کمک کردم دستت گرفتم تا نیفتی بعد سوار تاپ شدی با کمک هم مشغول بازی بودی بعد الاکلنگ هم بازی کردی چند تا پسر دیدی که توپ بازی میکنن
خواستی بری قاطی اونا نذاشتم ناراحت شدی دیگه بازی نکردی یه بار نگات به یک پسر خورد که تنهایی بازی میکرد اشاره کردی بریم پیش اون منم قبول کردم رفتیم نزدیکش اونم خوشحال شد اسمش مهدی بود 5 سالش بود هر جا میرفت ما هم باید میرفتیم حسابی خوشت اومده بود نیم ساعت این بازی میکردی دیگه حسابی خسته شدی بغلت کردم بر گردیم شروع کردی به غر زدن وقتی رسیدیم خونه خوابت برد .الهی قربونت برم مثل یک فرشته ناز خوابیدی.راستی بابا محمد امروز گفت یک بوس محکم از طرف اون بهت بکنم منم این کار با تمام وجود انجام دادم . عزیزم این عکس میزارم بابا محمد حال کن .