کارهای دیروز
سلام عشقم خوبی عزیزم ؟
کورش جونم من که میخوام این چند وقت فراموش کنم نمیشه یک هفته بود داروهات خورده بودی ولی هنوز دست به گوشت میزاشتی برای همین رفتیم دکتر معاینه که شدی گفت عفونت به گوشش ریخته ودوباره باید یک نوع دیگه انتی بیوتیک بخوره کوتوریماکسازول برات نوشت .باید 7 روز بخوری داشت یادم میرفت مطب دایی بابا محمد رفته بودیم دیروز افتتاح شده بود طبقه دوم و در ورودیش بغل پله هستش برای همین فقط ما اونجا بودیم وهمه درها باز بود وشما هم بازی قایم موشک کاملا بلد شدی بصورت حرفه ای اینا رو گفتم برای این مطلب که میخوام بنویسم ما مشغول صحبت در مورد شما بودیم که یک لحظه دیدم نیستی اومدم تو راهرو انتطار اونجا نبودبی یک لحظه مردم فقط دویدم طرف راه پله ها کیفم از دستم افتاد به دیوار میخوردم میرفتم دیدم اونجا نیستی بابا محمد هم پشت سر من بود حالا دنبالت میگشتم گه دیدیم تو اتاق منشی قایم شدی وای اون موقع نفسم اومد بالا ولی اروم نشدم شوک بدی بود
بعد از دکتر مامان لیدا زنگ زد که خواهر خاله نفیسه دستگاه اورده تا برای اولین بار صدای قلب نی نی بشنویم اگه میخواهید شما هم بیاید که ما هم رفتیم وای چه ذوقی کردیم وقتی صداش شنیدیم شما که تکون نمی خوردی فقط مات بودی که این چه صدای داره میاد خلاصه همه خوشحال شدیم بعد ما داروهای شما گرفتیم وبه طرف خونه رفتیم
بعد از اینکه کارهات کردم رفتم تو اتاق خودم دیدم صدای بابا محمد میاد که داره صدات میزن میگم چی شده میگه کورش نیست زیر مبل دیدیم هر جا که ممکنه رفته باشی دیدیم هیچ خبری نبود یک لحظه دیدم در اتاق کار بابا محمد باز هستش ولی چراغش خاموش سریع رفتیم اونجا پیدات نکردیم بابا محمد رفت پشت میزش دید شما اونجا قایم شدی حسابی دوباره ترسیدیم وای امروز چه روزی بود پر از شیطنت شما