کورشکورش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

بهونه ی زیبای زندگی

روزی پر از گریه

1391/7/8 18:38
نویسنده : مامان منا
437 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم خوبی عزیزم من که روز به روز میگذره بیشتر عاشقت میشم فکر میکنم امروز دیگه اخر دوست داشتنم بعد می بینم نه فردا بیشتر از امروز عاشقتم نمیدونی چقدر بهت وابسته شدم چند وقت به هیچ عنوان ازت جدا نمیشم هر کاری داشته باشم یا بخوام برم بیرون با شما شازده پسر میرم بد جوری عاشقتم

 جمعه از صبح تا عصری هیچ اتفاقی خاصی نبو د عصری میخواستم ببرمت حمام دیدم موهات بلند شده به بابا محمد گفتم کورش ببریم ارایشگاه بابا محمد قبول کرد زنگ زد به اقای ارایشگر و اونم گفت بیارش ما هم شما رو بردیم وای اونجا چیکار کردی چه گریه سر دادی  انقدر گریه کردی که ترسیدم دیگه بابا محمد گفت بسه جلو موهاش خودمون کوتاه میکنیم تو ماشین بهم چسبیده بودی و هق هق میکردی بعد سریع رفتی حمام  بعد ش صدای عمو مسعود شنیدی و رفتی پیش عمو مسعود منم اومدم داشتی باهاش بازی میکردی که عمو مصطفی هم اومد با عمو مصطفی داشتی از پله ها بالا میرفتی شما چهار دست وپا بودی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤اونم حواسش بهت بود که دستت لیز خورد وبا ضرب خیلی زیاد چانه ات به لبه پله خورد وای چه صدای کرد وچه گریه ای منم اصلا نفهمیدم چی شد دیگ داد میزدم صدای بابا محمد میزدم همه دست وصورتت هر خون شده بود همه دورت بودن همه بغلت میکردن مامانی ابت میداد من که وقت ترسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم لباس بابا محمد هم خونی شده بود هر کاری میکردیم دهنت باز نمیکردی فقط گریه میکردی تا بابایی وعمو مسعود شروع کردن باهات بازی کردن کمی اروم شدی فکر میکردیم سقت خون میاد بعد دیدیم به ظاهر خون تموم شده رفتی شام بخوری دیدم قاشق خونی به هر جوری بود دهنت باز کردیم وای چقدر بد بود یه تیکه از لثه ات کنده شده بود خود لثه ات نه پوستش یه کم بستنی بهت دادم با ابمیوه خدا رو شکر ساعت 2 دیگه کاملا خون تموم شده بود ولی قرار شد شنبه ببرمت دکتر ببین که بعدا برای دندونت مشکلی پیش نیاد

امروز همش دستت به گوشت بود بردیمت دکتر سلطانی معاینه کردت گفت مشکلی نداره نیاز به دارو هم نداره لثه نازت هم نشون دادم دید گفت به نظر من فکر نکنم مشکلی باشه خدارو شکر مشکلی نیست نگران بودم دندونت مشکلی داشته باشه

عاشقتیم

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

شیما
9 مهر 91 23:11
سلام منا جون خوبین؟چقدر برای این گل پسر هم مشکلاتی پیش میادا براش صدقه بزار کنار.


سلام شیما جون ما یک ماه پردرد سری داشتیم هر روز صدقه میدم شاید صلاح خداوند هستش
خاله سارا
10 مهر 91 8:09
مونا جون سلام خوبی بااین اتفاقهایی که برای کوروش میفتده به جای اینکه وقتی میایم بهتون سربزنیم دلمون پر از غصه وچشامون پر از اشک یه مرغی خروسی براش بکش ، صدقه رفع بلاس منم دیگه ظهر که میرم خونه انقدر سرگرم سروکله زدن با این بچه ها میشم که باهاشون کار کنم دیگه فرصت هیچ کاری و ندارم بهت زنگ میزنم دوست خوب من


سلام سارا جون ممنونعزیزم از لطفت به خدا 5 شنبه براش گوسفند قربونی کردیم شاید اگه این کار نمیکردم بدتر میشد
محيا كوچولو
10 مهر 91 22:35
خاله خوب بيشتر مواظب بچه باشيد ديگه گناه داره


عزیزم ما کاملا مواظب هستیم وقتی خودش میخواد از پله تنهایی بالا بره چیکار میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
مامان رضا جونی
11 مهر 91 10:23
ای ای ای ای ای ای
منکه نظر گذاشته بودم چرا نیست
حالا اشکل نداره دوباره می گذارم
منا جونم بچه همینه دیگه باید کلی زور بزنی تا بزرگ بشه و کلی غصه بخوری تا آقا و آقا تر بشه
دوستون دارم


ملیحه جون غیر از اینم نیست منم عاشقتونم
شقایق(مامان محمد ارشان)
12 مهر 91 15:02
الهی بمیرم
خاله جون مواظب خودت باش گلم


چشم خاله شما هم مواظب ارشان جون باشید قرار تا چند روز دیگه بیاد هورااااااااااااااا