اتلیه
کورش جونم مامان چه خبر؟.... خبری نیست ؟ ولی من خبر دارم عزیزم اون هفته رفتیم اتلیه وعکسات گرفتیم یکی از عکسات که روی شاسی قرار بود بزنه اماده نبود یه کم مشکل داشت که قرار شد مشکلش حل کنه و بعدن بریم بگیریم که امروز بهم خبر داد که عکس شما اماده هستش ومن وبابا محمد رفتیم گرفتیم وهمونی که میخواستیم شد بخاطر این که گفته بودیم اسمت به چینی بنویسه خانومه گفت من اسم کورش به چینی نمیدونم چی میشه بعد بابا محمد که بلد بود براش اسم شما رو به زبان چینی نوشت حالا اون چه جوری اسمت بلد بود خودش داستان داره که الان برات میگم بابا محمد که چین بود از عکس شما سو استفاده کرده ویک دوست دختر چینی پیدا کرده مامان خواهش میکنم خودت کنترل کنم کورش جان جدی نگیر مامان خودم حواسم بهش هست اون خانوم تو اون شرکتی کار میکرد که بابا محمد با مدیرش اشنا بوده بعد متوجه میشه بابا محمد یه بچه داره واز اون میخواد تا عکس شما رو نشونش بده واونم عکست بهش نشون میده و دختر یک دل نه صد دل عاشق شما میشه مامان خوبه تو نرفته بودی وگرنه چیکار میکردیم ؟؟؟؟؟؟؟خلاصه برات نامه مینویسه ودر اخر اسم خودش وتو رو هم به چینی مینویسه بابا محمد هم برای اینکه یادگاری شما داشته باشی برات میاره و ما هم اسم تو عزیز دل به یک زبان دیگر یاد گرفتیم و گفتیم روی شاسی اسمت بزنه اینم داستان اسم شما به زبان چینی حالا بفرماید ادامه مطلب غکسا رو ببینید
کورش جونم این عکس روی شاسی زدیم قبل از یک سالگی وبعد از یک سالگی
کورش جونم این عکس روز و ماه تولدت نشون میده