خرابکاری کورش
سلام کورش شیطون مامان چه حال واحوال ؟ چه خبر؟ امروز که از خواب بیدار شدی کمی با هم بازی کردیم بعد من رفتم تو اشپز خونه مشغول غذا درست کردن بودم وگاهی هم نگاه بهت میکردم .می دیدم پشتت به من و مثلا با اسباب بازیهات داری بازی میکنی نگو خیال باطل هستش وداری یه خر ابکاری میکنی وبعد اومدی تو اشپزخونه واونجا یه سری زدی ودوباره رفتی توی حال وقتی کار من تموم شد اومدم گوشیم از روی میز بردارم تا زنگ به بابا محمد بزنم دیدم گوشیم نیست دنبالش گشتم دیدم قاطی اسباب بازیهای شما هستش حالا بگو چه شکلی همه از هم جدا کردی درش یه طرف خود گوشی یه طرف باطریش هم زیادی بود چون باطری اونجا نبود اون موقع که به ظاهر مثل بچه مثبت ها داشتی بازی میکردی مشغول خرابکاری گوش من بودی هر چی دنیال باطری گشتم پیدا نکردم ازت می پرسیدم کورش باطری گوشی من کجا هستش من می بردی پیش سطل اشغال وهی میگفتی اه اه 4و 5 بار پرسیدم وهر دفعه همین کار کردی ولی فکر میکردم من سر کار م گذاشتی اخه من تو اشپز خونه بودم همه خونه گشتم حتی همه استخر توپت زیرورو کردم تا بابا محمد اومد وبراش گفتم اونم گفت شاید راست میگه ولی من میگفتم امکان نداره من اونجا بودم اصلا متوجه نشدم خلاصه با امکان یک در صد سطل اشغال دیدیم ودیدیم شما درست میگفتی باطری گوشی تو سطل انداختی ووقتی هم دیدی در اوردیم میگفتی اه اه اه من نمیدونم تو چه طوری این انداخته بودی تو سطل اینم شیطنت امروز شما