باغ و حش کورش
سلام عزیز دلم ..... ناز وخوشملم..... عشق زندگیم......
کورش جونم امروز شما نسبت به همیشه زود بیدار شدی وتونستیم من وشما با بابا محمد بریم انبار بابا محمد تا حیوانهای انبار ببینی ودنبالشون کنی اخه شما هم مثل بابا محمد عاشق حیوانات هستی بابا محمد هم خیلی پرنده ها و حیوانات دویت داره قبل از ازدواجمون یک شاهین داشت دستیش کرده بود وروی دست بابا محمد همیشه می نشست وبعد از ازدواجمون داد به دوستش چون من اصلا دوست ندارم ویا اصلا علاقه ندارم وای رسیدیم انبار دیگه حریفت نشدیم
فقط دنبال همه حیوانها میکردی خرگوش و اردک وخروس
دیگه ازت میترسیدن تا تو رو میدیدن فرار میکردن غذاشون هم نمی خوردن بعد که داشتیم میرفتیم بع بع ای ها رودیدیم ویک بع بعی تازه به دنیا اومده بود چوپان میگفت نیم ساعت هستش که به دنیا اومده حالا میخواستی این بع بعی بچلونی مامانش هی صدا میکرد وتو به طرفش میرفتی بع بعی بابا محمد هم قاطی اونا بود از اون بع بعی خوشش اومد خریده قاطی اون بع بعی ها چرا میره بع بعی افغانی هستش حالا میخواستیم بریم نمیخواستی بیای با گریه اومدیم خونه حالا عکسا ببین نتونستم وقتی دنبال حیوانها میکنی عکست بگیرم
این خرکوش یک گوش داره
اینم اقا خروس
این زوج خوشبخت از پیاده رویی دارن میان
کورش جون میخواستی اردکها بگیری کاری نداشتی کجا میرن
اینم بع بعی که تازه به دنیا اومده با مامانش
کورش با بع بعی
اینم بره افغانی
اینم سگ انبار فقط اون در اسایش بود
کندو زنبور
اینم عکس کوه که پر از برف