عروسی خاله ملیحه
سلام کورش جونم.... الهی من فدات بشم..... فدای اون چشات بشم .....
پرنس عزیزم 5 شنبه عروسی بهترین دوستم خاله ملیحه بود که من وشما وبابا محمد دعوت داشتیم من بعداز ظهر رفتم ارایشگاه وقتی اومدم خونه که با هم بریم عروسی دیدم تازه خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم از اون طرف میخواستم زودتر برم تا ملیحه جون ببینم قرارشد من برم بابا محمد با شما بیاد عروسی ولی تا وقتی که شما بیای دلم پیشت بود وقتی اومدی تو سالن فوق العاده بودی خیلی خوشمل وناز بعد ملیحه جون وهمسرش اومدن شما چه ذوقی کرده بودی به من اشاره میکردی ببین خیلی خوشحال بودی بعد رفتی پیش ملیحه جون وبراش رقص کردی حسابی رقصیدی اونجا چند تا خانوم اومدن گفتن ما میتونیم از پسرتون عکس بگیرم منم گفتم هر چقدر دوست دارید عکس بگیرید ازاد هستید جالب که هر مدلی میگفتن انجام میدادی بعد از شام قرار بود برن نا نای کنن که ما هم رفتیم عروسی عالی بود دستشون درد نکن الهی فدات بشم تا 4 صبح پا به پای ما اومدی بعد عروس وداماد تا لب خونه بدرقه کردیم براشون ارزوی خوشبختی کردیم
ولی بعد از این همه خستگی بازم مثل شبهای قبل 5 صبح خوابیدی